دختري 15 ساله و فرزند آخر خانواده هستم پدرم معلم است و اعضاي خانواده همه تحصيل كرده اند يكي از خواهرانم نامزد دارد و من به او حسودي مي كنم علاقه اي به تحصيل ندارم ودوست دارم ازدواج كنم ولي خانوادهام مي گويند اول تحصيلات دانشگاهي و بعد ازدواج ولي من علم زوركي و اجباري را دوست ندارم احساس مي كنم نميتوانم درتحصيل موفق باشم ولي اگرازدواج كنم موفق تر خواهم بود هر گاه پسري را مي بينم تا چند روزي در عالم رؤيا بسر مي برم و خيال پردازي مي كنم تا به حال 4 بار عاشق شده ام ولي چون آنها از هر حيث از من بهتر بودهاند رسيدن به آنها براي من محال بوده است تابستان 82 پسري از اهالي گنبد همسايه ما شد از همان زمان كه او را ديدم به او علاقه مند شدم ولي گمان نكنم او مرا دوست داشته باشد چون من دختري چاق و با بيني بزرگ هستم دارم ديوانه مي شوم دائم دعا مي كنم و اشك مي ريزم و قرآن مي خوانم كه به او برسم و ازدواج كنم، ديگر از درسهايم چيزي نمي فهمم از امام رضا ع طلب كنيد كه حاجت من برآورده شود چون او پسر بسيار خوبي است دو ماه ديگر او به شهر خود برمي گردد و من دارم از غصه مي ميرم راهنمايي ام كنيد كه چه كنم؟ يك راه حل عاقلانه و خوب براي مشكل من بيابيد.<br><br>

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

کد مطلب:44648 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:4

گنجینه پرسمان » خانواده و زندگي

دختري 15 ساله و فرزند آخر خانواده هستم پدرم معلم است و اعضاي خانواده همه تحصيل كرده اند يكي از خواهرانم نامزد دارد و من به او حسودي مي كنم علاقه اي به تحصيل ندارم ودوست دارم ازدواج كنم ولي خانوادهام مي گويند اول تحصيلات دانشگاهي و بعد ازدواج ولي من علم زوركي و اجباري را دوست ندارم احساس مي كنم نميتوانم درتحصيل موفق باشم ولي اگرازدواج كنم موفق تر خواهم بود هر گاه پسري را مي بينم تا چند روزي در عالم رؤيا بسر مي برم و خيال پردازي مي كنم تا به حال 4 بار عاشق شده ام ولي چون آنها از هر حيث از من بهتر بودهاند رسيدن به آنها براي من محال بوده است تابستان 82 پسري از اهالي گنبد همسايه ما شد از همان زمان كه او را ديدم به او علاقه مند شدم ولي گمان نكنم او مرا دوست داشته باشد چون من دختري چاق و با بيني بزرگ هستم دارم ديوانه مي شوم دائم دعا مي كنم و اشك مي ريزم و قرآن مي خوانم كه به او برسم و ازدواج كنم، ديگر از درسهايم چيزي نمي فهمم از امام رضا ع طلب كنيد كه حاجت من برآورده شود چون او پسر بسيار خوبي است دو ماه ديگر او به شهر خود برمي گردد و من دارم از غصه مي ميرم راهنمايي ام كنيد كه چه كنم؟ يك راه حل عاقلانه و خوب براي مشكل من بيابيد.

بايد خدمت شما عرض كنم كه به قضا و قدر الهي اعتقاد داشته باشيد و به فضل و رحمت خداوند توكل كنيد. در ادامه بايد به شما توصيه كنم كه هنوز شرايط ازدواج براي شما مهيا نيست ابتدا اينكه سن شما كم است و ثانياً نبايد گول ظاهر افراد را بخوريد و زود عاشق كسي شويد زيرا ممكن است كه در آينده براي شما مشكلاتي پيش آيد. شما بايد برنامه ريزي داشته باشيد و هميشه خودتان را مشغول به كاري كنيد، فعاليتهايي كه علاقه داريد مثل كارهاي هنري و ورزشي، مطالعة كتاب را انجام دهيد و اصلاً به اين مسائل فكر نكنيد زيرا در اين سن شمابايد به فكر درس خواندن و ادامة تحصيل باشيد و منتظر بمانيد تا فرد مناسبي به خواستگاري شما بيايد و بعد شما به فكر ازدواج باشيد و زندگي خوبي را شروع كنيد و اين را هم بدانيد كه عشق يك طرفه فايده اي ندارد پس ديگر به اين چيزها فكر نكنيد زيرا اگر او هم شما را دوست مي داشت حتماً به خواستگاري شما مي آمد. در كلاسهاي NLP شركت كنيدتا ديگر از اين افكار رهايي يابيد حتماً در كلاسهاي ورزشي شركت كنيد تا روحية شادابي داشته باشيد و چيزي را به زور از خداوند نخواهيد هر چه صلاح و خير شما باشد انشاءا... كه پيش آيد.